طیف مخالف سیاستهای مذهبی انقلاب اسلامی
دستهای دیگر از مخالفین انقلاب اسلامی در حوزههای علمیه طیفهایی هستند که با انگیزههای مذهبی خاص و نه تئوریک به معنای گذشته، به مخالفت برخاستهاند. این طیف که با سیاستهای مذهبی انقلاب اسلامی ازجمله مسئله وحدت شیعه و سنی دارای اختلاف هستند، در برخی زمینهها با طیفهای دیگر مخالف انقلاب به همگرایی میرسند. محوریترین دغدغه این طیف گسترش تفکر شیعی به معنای کلامی آن است. مبارزه با اهلتسنن و وهابیت و هر جریانی که با ولایت معصومین دارای زاویه باشد، سیاست اصلی آنها به شمار میآید. البته سطح تلقی آنها از حمایت از اندیشه شیعی تلقیای سطحی است؛ چراکه اکتفا به پاسخ دادن به شبهات اهلتسنن، مناظره با آنها و اموری ازایندست نقطۀ اوج حمایت از تفکر شیعی نیست، بلکه برپایی حاکمیت دینی که در سایه آن احکام دین و آموزههای شیعی گسترش یابد و در سطح بینالملل به الگوسازی حکومت دینی بپردازد، قلهای فراتر از این رویکرد است.
البته باید توجه داشت منشأ اصلی مخالفت این طیف با انقلاب از ابتدا همان تفاوت رویکردهای مذهبی و سیاستهای دینی نبوده است. برخی واکنشهای امروز ریشه در رخدادهای دیروز بین سران این جریان با نظام اسلامی داشته است. امروزه به نظر میرسد جریان استکبار و استعمار چشم طمع به این جریان دوخته است و باواسطه و شاید بیواسطه از آنها حمایتهایی میکند؛ چراکه جریانی با ظاهر دینی و شیعی بنیادگرایانه میتواند بین صفهای شیعیان در نسبت گرفتن با انقلاب اسلامی فاصله بیندازد. خطر این جریان بهمراتب بیشتر از جریانهای معاند نظام و گروههای روشنفکری و سکولار است که بهروشنی خود را مخالف اسلام معرفی میکنند. این طیف در حقیقت با ظاهری اسلامی دارای زاویهای جدی با اسلام ناب هستند.
سکولاریستها و مخالفت مبنایی با حکومت دینی
دیگر طیف مخالف انقلاب اسلامی، طرفداران اندیشۀ سکولاریسم هستند. حوزویانی که آشنایی نامناسبی با فلسفههای غربی داشتهاند و یا ارتباطات نامناسبی با گروههای سیاسی سکولار برقرار کردهاند، اصلیترین چهرههای این طیف به شمار میآیند. اعتقاد به جدایی دین از همۀ عرصههای غیرفردی زندگی مهمترین دغدغه آنهاست. این اصرار به جدایی دین از حوزههای گوناگون حیات انسان یا از آن روی صورت میگیرد که کارکرد دین را حداقلی دانسته و اساساً چنین امکانی را برای آن متصور نیستند و دین را برای اداره حیات بشر ناتوان و ناکافی میدانند و یا اینکه میگویند ساحت قدسی دین نباید به عرصه خاکی و مادی سیاست و اقتصاد و معیشت که اموری اینجهانی است آلوده شود؛ دین تنها باید روابط انسان با خدا را مدیریت کند، اما دخالت در عرصههای مادی حیات بشر دین را آلوده میکند.
در هر صورت، این نگاه به صورت بنیادین با حاکمیت دین بر جامعه مخالف است. بیشتر حوزویانی که در دامن چنین اندیشهای فرو رفتهاند، کسانی هستند که در مقطع نامناسبی از آمادگیهای علمی با فلسفههای غربی آشنا شدهاند. طلبههایی که عملاً فلسفه غرب را پذیرفتهاند و از منظر فیلسوف غربی به عالم و روابط اشیا در آن مینگرند، این دسته نیز چون طیف پیشین فرصت و ظرفیتی مناسب برای جبهه استعمار و استکبار به شمار میآیند؛ چراکه هم از کسوت روحانیت برخوردار هستند و هم اندیشه مدنظر جامعه جهانی غربی را از پایگاه دین و در لباس دینشناس ترجمه و ترویج میکنند.
منبع: هفتهنامه چراغ، ضمیمه روزنامه قدس
نظر شما